کاکل

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

(کُ)

ریشه شناسی

پهلوی

دکتر کزازی در مورد واژه ی "کله " می نویسد : ( ( کله kola به معنی کاکل و طرّه است و ریختی از" کلاله". می تواند بود که ستاک واژه همان باشد که در" کلاه" نیز دیده می آید. ) )

( ( همه گیل مردان چو شیر یله

ابا طوق زرین و مشکین کُله ) )

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۹. )

اسم[ویرایش]

  1. موی سر، موی پیشانی.

از لغت نامه دهخدا[ویرایش]

کاکل . [ ک ُ ] (اِ)

موی میان سر پسران و مردان و اسب و استر و غیره باشد. (برهان )

(غیاث )

(مهذب الاسماء)

. موی تارک سر؛ از اینجهت تیری را که سرگذار باشد تیر کاکل ربا گویند. (چراغ هدایت )

. مؤلف آنندراج آرد: اهالی مازندران در زمان غلبه ٔسادات زیدیه و حکمرانی آنان به اقتفای آنان سر نتراشیدندی و گیسو داشتندی امیر تیمور بعد از تصرف مازندران در میان سادات و مقلدین امتیازی خواست مقلدین که کاکل داشتند بتکاکله معروف و موسوم شدند. کاکل و زلف خاصه در ایران متداول است . به خراسان و خوارزم کاکل دارند و زلف ندارند. کاکل را پرچم و کلاله و کله نیز در پارسی استعمال کرده اند. (آنندراج )

  1. :
  2. بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل
  3. هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل .

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها[ویرایش]

انگلیسی
topping