حلیدن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

مصدر[ویرایش]

  1. فرایند دِقَتیدن (دقت کردن) جزئیات چیزی بقصد شناختن (تحلیل کردن):
    💬 برای حلیدن شی‌های هستئایٰکی (بوجود آمده؛ هستی یافته) بتوان از این سَقَلیک (پودمان) بهرید (استفاده کردن).
  2. (مهندسی نرم‌افزار) چگونگی کارکرد/رفتار یه سیستم را براساس رابطه بین جزءهایش بیانیدن (بیان کردن) (تحلیل کردن):
    💬 حلیدن منطق کَسبِکار برای نوشتن نرم‌افزار کامل نیاز است.
  3. (ریاضیات) پاسخ یه مسئله را براساس یه روش ریاضی بیانیدن (حل/تحلیل کردن):
    💬 حلیدن این مسئله خیلی آسان نیست.

عملواژه[ویرایش]

  • ️🗣 /حَلیدَنْ/ 📤 حَلیدَنْ ✍️ بن‌گذشته: «حلید»، بن‌کنون: «حل»، بن‌آینده: «حلین»
  1. جزئیات چیزی را، بقصد شناختن، دِقَتیدن (مورد دقت قرار دادن) (تحلیل کردن):
    💬 برای اینکه یه سیستم نرم‌افزاری برای شرکت هه بنویسم، نخست منطق کسبکارش را حلیدم.


ترجمه[ویرایش]