نتایج جستجو

فارسی /آرام/گاه/ آرامگاه (مجاز): جای آرمیدن و به مجاز به معنی قبر، گور. (قدیمی): جای زندگی، مَسکن، منزل. پناهگاه، آرامگه فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن...

حوزه: [باستان‏شناسی] آرامگاه تک‌حجره‌ای یا چندحجره‌ای که ارتفاع آن مساوی یا کمتر از پهنای آن است. «آرامگاه سکویی» هم‌ارزِ «platform tomb»؛ منبع: گروه...

حوزه: [باستان‏شناسی] نوعی آرامگاه خرسنگی که در آن دالان و اتاق تدفین و سه طاق‌نما بنایی چلیپاشکل می‌سازند. «آرامگاه چلیپایی» هم‌ارزِ «cruciform chamber»؛...

(مَ قَ) عربی خوابگاه، آرامگاه، به ویژه آرامگاه امام، قدیس یا شخصیت روحانی. مراقد. فرهنگ لغت معین انگلیسی tabernacle...

حوزه: [باستان‏شناسی] آرامگاهی با سکوی پله‌ای. «آرامگاه پله‌ای» هم‌ارزِ «step tomb»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل، دفتر هشتم، فرهنگ...

حوزه: [باستان‏شناسی] گور ساخته‌شده از سنگ، دارای چند حجره. «آرامگاه چندحجره‌ای» هم‌ارزِ «multi-chambered tomb»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی...

حوزه: [باستان‏شناسی] گور ساخته‌شده از سنگ، دارای یک یا چند حجره. «آرامگاه حجره‌ای» هم‌ارزِ «chambered tomb/ chamber tomb»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر...

حوزه: [باستان‏شناسی] آرامگاهی که از سنگ و به شکل کندو ساخته شده است. «آرامگاه کندویی» هم‌ارزِ «tholos tomb, beehive tomb»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر...

حوزه: [باستان‏شناسی] گوری که در سنگ یا صخره کنده شده باشد متـ . گوردخمه. «آرامگاه صخره‌ای» هم‌ارزِ «rock-cut tomb, sepulture»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر...

آرامگاهی بزرگ و باشکوه که در آن جسد در اتاقی بالاتر از سطح زمین قرار دارد. «آرامگاه یادمانی» هم‌ارزِ «mausoleum»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

(اَ نِ) جای خواب و آرام، آرامگاه. فرهنگ لغت معین...

حوزه: [باستان‏شناسی] گور ساخته‌شده از سنگ، دارای یک حجره. «آرامگاه تک‌حجره‌ای» هم‌ارزِ «single-chambered tomb»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی...

گیلکی [اَ ؤُ نِ] اسؤنه آستانه، زیارت‌گاه، آرامگاه....

[باستان‏شناسی] آرامگاهی حجره‌ای که در انتهای یک چاه عمودی ساخته شده است. «آرامگاه حجره‌ای چاهی» هم‌ارزِ «shaft-and-chambered tomb»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...

(مَ جَ) خوابگاه، جای خفتن. قبر، آرامگاه. مضاج عربی فرهنگ لغت معین...

(عَ تَ) عربی جِ عتبه. ؛~ عالیه کنایه از: آرامگاه امامان شیعه. فرهنگ لغت معین...

فارسی /آرامش/گاه/ آرامشگاه آرامگاه. حتی در آرامشگاه قبر هم هرگز بدان شیرینی نخوابیده بودم.‌«جمال‌زاده» فرهنگ بزرگ سخن...

به منظور ایجاد یک میهن یهودی در فلسطین به وجود آمد. نام این مرام از کوه صهیون (آرامگاه داوود نبی) در اورشلیم گرفته شده‌ فرهنگ لغت معین انگلیسی zionism...

بیماران، آسیب دیدگان، و مُردگان. اتومبیل مخصوص جهت حمل بیماران و مجروحان به بیمارستان و یا مردگان به آرامگاه. ترجمه‌ها فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین...

[قدیمی] محل حاضر شدن مردم؛ محضر؛ محل حضور. محل شهادت؛ شهادت‌گاه. مزار و آرامگاه یکی از ائمه. (جغرافی) مرکز و شهری در استان خراسان رضوی است. امام رضا پس...