نتایج جستجو

فارسی /آب/باریک/ آب باریک اصطلاحاً جریان مداوم جوی آب یا رود خیلی کم. تعداد بیشماری از اسامی شهر و روستا در ایران که در ابتدای تأسیس رود نازکی در آن جاری...

میان کمر باریک. فرهنگ لغت معین کم عرض، کم پهنا. نازک، دقی فرهنگ لغت معین ایتالیایی snello انگلیسی thready thin tenuous tender strait slice slender slat...

حوزه: [ورزش] کمانی با بازوهای باریک که ضخامت آنها بیش از پهنایشان است. «باریک‌کمان» هم‌ارزِ «stacked bow»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

(~.) فرو کردن، فرو کردن چیزی باریک و نوک تیز. فرهنگ لغت معین...

(خَ) عربی باریک، نزار. باریک میان. فرهنگ لغت معین...

سه‌بعدی که در آن موج‌هایی که از سمت‌های مختلف با گسترۀ باریک می‌رسند ثبت می‌شوند. «چیدمان باریک‌سمت» هم‌ارزِ «narrow azimuth geometry»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...

که تایر آن قطری برابر با قطر تایر چرخ‌های دیگر خودرو دارد، اما باریک‌تر است. «زاپاس باریک» هم‌ارزِ «lightweight spare»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر...

بازتابش، بازتاب، انعکاس باریک اندیشی، ژرف اندیشی، تعمق، تامل، تفکر...

(اِ خرده بین، کنجکاو. فرهنگ لغت معین...

ایتالیایی sentiero...

(~.) باریک بین، دقیق فرهنگ لغت معین...

بازتابی، بازتابشی، بازتابنده، انعکاسی، منعکس کننده باریک اندیشانه، ژرف اندیشانه، بازاندیشانه، تفکری، تعمقی...

(جانورشناسى): چنگال پرنده (كالبدشناسى): قسمتى إز يك عضو كه باريك و خميده باشد. قلاب...

کاکائیان و راستۀ سلیم‏سانان با بدن سفید و بال‌های سیاه و نوک کوتاه و باریک. «کاکایی نوک‌باریک» هم‌ارزِ «Larus genei»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی،...

داخل به‌صورت کاو خم می‌شوند و با هم زاویۀ تقاطع کمتر از 45 درجه می‌سازند. «باریک‌شده» هم‌ارزِ «attenuate»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

(رَ) رگ بسیار باریک. فرهنگ لغت معین...

(~. قِ) ابروی باریک. فرهنگ لغت معین...

(اَ) عربی جِ هُدب. مژه‌های چشم. برگ‌های نازک و باریک. ریشة باریک جامه. فرهنگ لغت معین...

گرفته‌شده از زبان فرانسوی پردآویز نوعی پرده عمودی به‌صورت نوارهای باریک متعدد...

[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] علف‌کُش‍ی که با آن گیاهان باریک‌برگ را از بین می‌برند. «علف‌کُش باریک‌برگان» هم‌ارزِ «narrow-leaved herbicide»؛ منبع: گروه...