نتایج جستجو

آیا منظورتان مجلس عروسک بود؟
فارسی:

  • (مَ دَ بِ یا بَ) عربی مأدبة طعامی که در ضیافت و مجلس عروسی دهند؛ ولیمه ؛ مآدب. فرهنگ لغت معین...
    ۳۰۲ بایت (۲۰ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۰
  • (~ء بَ) آیینه‌ای که در مجلس عقد و عروسی در پیش عروس می‌گذارند. فرهنگ لغت معین...
    ۲۴۵ بایت (۱۶ واژه) - ‏۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۱۰
  • خواننده هر مجلسی چه عزا چه عروسی خواننده ای که فقط برای رقصاندن می‌خواند. خالتور به معنی مجلس‌گرم‌کن، اهل رقص و آواز روحوضی است. خالتور از واژهٔ روسیِ...
    ۱ کیلوبایت (۸۹ واژه) - ‏۸ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۰۲
  • (چِ) (ص نسب.) منسوب به چراغان ؛ چراغ‌های بسیاری که در جشن‌ها و عروسی‌ها روشن کنند. مجلس شادمانی که در آن چراغ‌های بسیار روشن کنند. فرهنگ لغت معین ایتالیایی...
    ۴۴۸ بایت (۳۱ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۱۶
  • Senate seat (او به یک کرسی در مجلس سنای آمریکا چشم دوخته است) She had her heart set on a big wedding (او دلش یک عروسی بزرگ می‌خواهد) Ellen has completely...
    ۴ کیلوبایت (۶۲۵ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۱