نتایج جستجو

عربی /مَرکَز/----/مرکز (جمع مراکز) مرکز جایی که در وسط فضایی واقع شده و نقطه مهم آن فضا به شمار می‌رود، میان، وسط. میان دایره، نقطه وسط دایره. محل، مقام،...

(شُ) عربی نور خورشید. روشنایی، پرتو. نصف قطر، خطی مستقیم از مرکز دایره به نقطه‌ای از محیط دایره. فرهنگ لغت معین ایتالیایی raggio انگلیسی ray radius vectorial...

نقطۀ واقع بر قطری از یک دایره یا کره که حاصل‌ضرب فاصلۀ آنها از مرکز برابر با مجذور شعاع باشد و هر دو نقطه نسبت به مرکز دایره یا کره در یک جهت باشند. «نقطه‌های...

حوزه: [ریاضی] مرکز دایرۀ خمیدگی. «مرکز خمیدگی» هم‌ارزِ «centre of curvature»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر پنجم، فرهنگ واژه‌های مصوب...

هم‌مرکز حلقه‌ها یا دایره‌هایی که مرکزشان بر یک نقطه است....

حوزه: [هوافضا] پارامتری برای بیان انحراف شکل بیضوی از دایره. «خروج از مرکز» هم‌ارزِ «eccentricity»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل، دفتر...

حوزه: [ریاضی] چرخه‏زادی که در ایجاد آن فاصلۀ مرکز دایرۀ غلتان از نقطۀ رسم‌کنندۀ خم بزرگ‌تر از شعاع دایره باشد. «چرخ‌زاد کشیده» هم‌ارزِ «prolate cycloid»؛...

حوزه: [ریاضی] چرخه‏زادی که در ایجاد آن فاصلۀ مرکز دایرۀ غلتان از نقطۀ رسم‌کنندۀ خم کوچک‌تر از شعاع دایره باشد. «چرخ‌زاد کوتاه» هم‌ارزِ «curtate cycloid»؛...

عربی مس، مس گداخته. فرهنگ لغت معین (قُ) عربی ناحیه، اقلیم. خطی که از مرکز دایره بگذرد و دو برابر شعاع ترامون ضخامت هر چیز. اقطار. فرهنگ لغت معین (~.)...

حرکت نقطه‏ای بر روی شعاع یا در امتداد شعاع یک دایره به‏جز مرکز آن، وقتی آن دایره بدون لغزش در بیرون دایره‌ای ثابت و مماس بر آن بغلتد. «برون‏چرخه‏زاد» هم‌ارزِ...

حاصل از حرکت نقطه‏ای بر روی شعاع یا در امتداد شعاع یک دایره به‌جز مرکز آن، وقتی آن دایره در درون دایرۀ ثابتی بدون لغزش و مماس بر آن بغلتد. «درون‏چرخه‏زاد»...

حوزه: [ریاضی] در مورد یک مثلث مفروض، مرکز دایرۀ محاطی آن. «درون‏مرکز» هم‌ارزِ «incentre»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر پنجم، فرهنگ واژه‌های...

نقشه‏برداری] دایره‏ای در یک عکس کج به مرکز نقطۀ هم‏بار (isocentre point) که قطر آن در راستای خط اصلیِ عکس است. «دایرۀ کجی» هم‌ارزِ «tilt cycle»؛ منبع: گروه...

حوزه: [حمل‌ونقل درون‌شهری-جاده‌ای] فاصلۀ مرکز قوس دایره‌ای افقی خط محوری قوس. «شعاع قوس» هم‌ارزِ «radius of curve»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی...

concentric (تفضیلی more concentric، عالی most concentric) یه مجموعه دایره یا حلقه‌ی که مرکزشان یکسان است. ترجمه‌ها...

حوزه: [فیزیک]‏ مؤلفۀ شعاعی رو به مرکز شتاب ذره‌ای که در مسیر دایره‌ای حرکت می‌کند. «شتاب مرکزگرا» هم‌ارزِ «centripetal acceleration»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...

حوزه: [نجوم] دستگاه مختصاتی که مبدأ آن در مرکز جِرم منظومۀ شمسی و صفحۀ مرجع آن معمولاً دایره‌البروج است متـ . مختصات خورشیدمرکز heliocentric coordinates...

[ورزش] هدفی بزرگ و تخت بر روی زمین برای کمان‌گیری از فاصلۀ زیاد که به دایره‌های هم‌مرکز تقسیم شده است. «هدف خوابیده» هم‌ارزِ «clout target, clout»؛ منبع:...

حوزه: [ورزش] تکه‌ای پارچه یا کاغذ یا مقوا دربردارندۀ دایره‌های هم‌مرکز امتیاز که آن را بر روی آماجگاه نصب می‌کنند. «هدف‌برگ» هم‌ارزِ «target face, face»؛...

حوزه: [فیزیک]‏ سطح کاوی که با شیارهای دایره‌ای هم‌مرکز خط‌کشی شده و وسیله‌ای دومنظوره برای تشکیل تصویر و تجزیۀ نور است. «توری کاو ناستیگمات» هم‌ارزِ «stigmatic...