نتایج جستجو

انگلیسی toric sigmoid semilunar lunulate lunate half moon embowed arciform meniscus lunette crescent scimitar lunule engrailed eyebrow torus...

فارسی /اَبروی/هِلالی/ ابروی‌هلالی ابروی خمیده به شکل هلال. نماینده به هم خلقی به انگشت/ چو بینند آن دو ابروی هلالی. «سعدی» فرهنگ بزرگ سخن...

حوزه: [فیزیک]‏ نوعی عدسی هلالی که واگراست. «عدسی هلالی کاو» هم‌ارزِ «meniscus concave lens»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل، دفتر ششم،...

حوزه: [فیزیک]‏ نوعی عدسی هلالی که هم‌گراست. «عدسی هلالی کوژ» هم‌ارزِ «meniscus convex lens»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل، دفتر ششم،...

حوزه: [فیزیک]‏ نوعی عدسی که یک سطح آن کوژ و سطح دیگرش کاو است. «عدسی هلالی» هم‌ارزِ «meniscus lens»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

[پزشکی] هریک از دو دریچۀ واقع در مبدأ آئورت و سرخرگ ریوی در قلب. «دریچۀ هلالی» هم‌ارزِ «semilunar valve»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر...

حوزه: [نجوم] فاصلۀ زمانی متوسط دو مقارنۀ ماه با خورشید متـ . ماه قمری. «ماه هلالی» هم‌ارزِ «synodic month»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر...

با باز کردن دست به پهلو و رد کردن توپ از فراز مدافع انجام می‌شود. «پرتاب هلالی» هم‌ارزِ «hook shot»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

پاس دادن توپ با باز کردن دست به پهلو و رد کردن توپ از فراز مدافع. «پاس هلالی» هم‌ارزِ «hook pass»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

تلسکوپی با سامانۀ اپتیکی اشمیت که عدسی تصحیح‌گر آن از نوع عدسی هلالی است متـ . تلسکوپ باورز‌هلالی Bouwers-meniscus telescope، تلسکوپ ماکسوتوف ـ اشمیت Maksutov-Schmidt...

از دید ناظر زمینی به موقعیت مشابه موقعیت قبلی نسبت به خورشید برسد. «دورۀ هلالی» هم‌ارزِ «synodic period»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر...

یکپارچه و نازکی که شامل یک سطح کوژ و یک سطح کاو با انحنای یکسان است. «آینۀ هلالی» هم‌ارزِ «meniscus mirror»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

(مُ هَ لَّ) عربی منحنی مانند هلال، هلالی شکل. فرهنگ لغت معین...

(بُ لُ) جانوری است پستاندار از تیرة گاوان و دستة جفت سمان با شاخ‌های هلالی. فرهنگ لغت معین...

و در و پنجره ندارد و مشرف به حیاط. کاخ، قصر پادشاهان، بخشی از فضای داخلی عمارت که عموماً به شکل طاق یا هلالی است. –––– فرهنگ بزرگ سخن فرهنگ لغت معین...

حوزه: [زیست‏شناسی] نوعی باکتری که شکل ظاهری آن هلالی است. «خمیزه» هم‌ارزِ «vibrio»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر سوم، فرهنگ واژه‌های...

حوزه: [ارتاپزشکی] اتصال استخوان قاپ به پاشنه و استخوان هلالی به مکعبی. «مفصل‌خشکانی سه‌تایی» هم‌ارزِ «triple arthrodesis»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر...

حوزه: [ارتاپزشکی] برش هلالی در استخوان‌های کف پا برای اصلاح تغییر شکل از سه جهت. «استخوان‌بُری گنبدی» هم‌ارزِ «crescentic osteotomy»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...

حوزه: [علوم جَوّ] فشارسنج جیوه‏ای که به گونه‏ای تنظیم شده است که مکان سطح هلالی بالا یا پایین ستون جیوه را به روش عکاسی می‏سنجد. «فشارنگار تصویری» هم‌ارزِ...

دو بالۀ پشتی و یک بالۀ مخرجی کوچک و باله‏های سینه‏ای بزرگ و یک بالۀ دمی هلالی. «کوسه‏ایان» هم‌ارزِ «Lamnidae»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی،...