پرش به محتوا

آستانه

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /آستانه/

اسم

[ویرایش]

آستانه

  1. (ساختمان): بخش پایین چهارچوب دَر که روی زمین قرار می‌گیرد. چوب زیرین دَر.
  2. (مجاز): آستان. بارگاه شاهان. آرامگاه بزرگان دین، بقاع متبرکه.
  3. حد یا تراز معیّنی که یک کمیت به محض رسیدن به آن، منشاء اثری خاص شود. مقدمه، وسیله.

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/فرهنگ شمس

زبان زبان

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • بهاری

آوایش

[ویرایش]
  • /آز/سانَه/

کهن واژه

[ویرایش]

آزسانه

  1. معنی اول آزسانهَ در زبان بهاری همان آستانه است.
  2. اما تلویحا به معنی سرزنش کم نما، مؤاخده کم کُن نیز هست. آزسانهَ زمانی وقوع می‌یافت متهمی را مقابل آستانه، موبد یا بزرگی مؤاخذه نماید.