اجتماع
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /اِجتماع/
اسم مصدر
[ویرایش]اجتماع
- گِرد آمدن؛ یکی شدن؛ جمع شدن؛ گردهمایی. جامعه.
- گروهی که با یک هدف مشترک دور هم جمع شدهاند.
- (نجوم): مقارنه ماه و آفتاب، زمانی که ماه و آفتاب در یک برج و یک درجه و یک دقیقه جمع شوند.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]- اجتماعی، اجتماعیه، اجتماعیون، اجتماعیات، اجتماع نقیضین، اجتمان کردن، اجتماع داشتن، اجتماع چند مجموعه
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین