اهل
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
اسم
[ویرایش]اهل
- جمع اهالی؛ آنکه در جایی زاده شده یا سکونت دارد.
- مردمی که در یک جا ساکن باشند.
- خانواده.
صفت
[ویرایش]- شایسته، سزاوار.
- نجیب، اصیل.
- آن که در جایی زاده شده.
- خواستار، وابسته یا معتاد به چیزی.
- آن که دارنده خصوصیتی.
––––
برگردانها
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن