ایستگاه
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /اِیست/گاه/
اسم مرکب
[ویرایش]ایستگاه
- منسوب به ایست؛ جای ایستادن وسایل نقلیه عمومی برای سوار و پیاده کردن مسافر یا تخلیه بار.
- ایستگاه فضایی ماهوارهای بزرگ و مجهز برای گردش بلندمدت در مدار زمین به صورت پایگاهی برای انجام مأموریتهای اکتشافی، تحقیقات علمی، تعمیر ماهواره و مانند آن.
- ایستگاه صلواتی محل خاصی از جنبه مذهبی که در آن جا مواد خوراکی را با گفتن صلوات بدون پرداخت وجهی دریافت میکنند.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن