آونگان
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /آوَنگان/
صفت[ویرایش]
آونگان
- آویخته، معلق، آونگ، آویزان.
- به کسی رسیدی که در هر تاب موی او صدهزار شمستبریزی آونگان است. «افلاکی»
- (مجاز): وابسته؛ منوط.
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
|
منابع[ویرایش]
- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین