آویخته
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /آویختِه/
صفت مفعولی[ویرایش]
آویخته
- ویژگی آنچه از جایی آویزان شده باشد. آویزان شده. معلق.
- شُل و متمایل بطرف پایین، چنانکه عضوی از بدن.
- (قدیم): دلبسته، علاقمند. مأخوذ، گرفتار.
قید[ویرایش]
- چنگ زده، تمسک جُسته. مورد سؤال قرار گرفته.
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین