پرش به محتوا

آب حیات

از ویکی‌واژه

(بِ حَ)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

اسم مرکب

[ویرایش]
  1. آب زندگانی ؛ گویند چشمه‌ای است در ظلمت که هر از آن بنوشد عمر جاودان پیدا می‌کند، اسکندر و خضر به دنبال آن رفتند، خضر از آن آب نوشید و عمر جاودان یافت.
  2. نوعی از شراب آمیخته به ادویة تند، ماءالحیات.
  3. نوعی از مهره‌ها به رنگ زرد که زنان از آن دستبند و مانند آن سازند.
  4. دهان معشوق

قید

[ویرایش]
  1. سخن گفتن معشوق

قید

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  1. به معني آب زندگي بخش
    گويند خضر پيامبر اين آب را نوشيده و زندگاني جاويد يافته است