آبلیمو
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- سانسکریت
آوایش
[ویرایش]- /آب/لِیمُو/
اسم مرکب
[ویرایش]آبلیمو
- آبی که از فشردن لیموترش بدست میآید.
- (گفتگو): لهیده و نرم شده لیمو، میوهای که آن را فشار داده باشند تا آب آن جدا و جمع شود، به نحوی که با مکیدن و مانند آن بتوان آب آن را گرفت.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین