آزمون

فارسی

ریشه‌ لغت

• فارسی

آوایش

• /آزِمون/

اسم مصدر

آزمون

1. آزمایش، امتحان. تجربه.
2. مجموعه‌ای از پرسش‌ها و مسائل یا پاسخ‌های عملی برای سنجش دانش و هوش یا استعداد افراد.

برگردان‌ها

ترجمه‌ها

• انگلیسی: test
• experiment
• ایتالیایی: esame
• انگلیسی: try
• test
• shibboleth
• sample
• examination
• war game
• testable
• test paper
• system test
• responsions

• quiz
• proofer
• pretest
• marginal test
• life test
• field test
• examine
• dynamic test
• diagnostic test
• checkout test
• acceptance test
• tryout

منابع

• فرهنگ بزرگ سخن/فرهنگ لغت معین