آستیاک
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه شناسی
پارسی باستان
گونههای دیگر نوشتاری
اسم
[ویرایش]- ️🗣 // 📤 🌐
- ( استیآک ) استیآک. [ اِ تی ] ( ع مص ) انبوه شدن و درهم پیچیدن ، چنانکه درختان پیلو و جز آن. ----استیاک. [ اِ ] ( ع مص ) سِواک. مسواک کردن. مسواک زدن. دندان مالیدن. یقال : استاک زیدٌ. ( منتهی الارب ). ----استیاک. [ اُ ] ( اِخ ) قوم فینی در سیبری غربی.
- آخرین پادشاه ماده آستیاک بود.
منابع.
لغتنامه دهخدا
پانویس
[ویرایش]- ↑ هرودوت آستیاک را فرزند هووخشتره دوم قلمداد میکند که پس از او بر تخت سلطنت نشست و ۳۵ سال حکومت نمود. برخی از تألیفات باستان آستیاک را گاهی با مغ و گاهی با آژدهاک یا اژدها قیاس میکنند. او باید در اذهان فردی ستمگر متجلی گردد.
ترجمه
[ویرایش]
|