آشولاش
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
/آشُ/لاش/
صفت[ویرایش]
آشولاش
- آنکه یا آنچه اجزایش از هم پاشیده، یا کوفته شده باشد، خرد و خمیر. از هم پاشیده. آش و لاش شدن.
- تمام قسمت پایین ساق چپ ... به کلی آش و لاش بود. «اسلامیندوشن»
- (مجاز): آشفته حال و پریشان.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ بزرگ سخن