پرش به محتوا

آفرین

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /آفَرین/

اسم

[ویرایش]

آفرین درود خداوند بر تو باد، تحسین کاری که به خوبی انجام شده‌است؛ سپاس، درود، تهنیت، تبریک.

  1. شاه باز (فارسی دری).

صفت فاعلی

[ویرایش]
  1. آفریننده، جهان آفرین، سخن آفرین.
  2. ستایش، مرحبا، بن مضارع آفریدن

––––

  1. در زبان کوچه بازاری معاصر [آفرین] به افرادی گویند که از خود بی اختیاری کرده و باد معده به صورت مکرر از خود خارج میکنند.

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه‌ها

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین