آمیخته

فارسی

آمیخته

دو چیز که درهم شده باشند. مخلوط.
آمیخته‌ای از موسیقی ایرانی و فرنگی بود. «جمال‌زاده»

ترجمه
ایتالیایی: miscuglio انگلیسی: zygose portmanteau motley medley mixed mode mixed coalescent mincemeat chrism prank mixed radix notation		mixed mode macro awe affected lingua franca imbroglio drawn butter think piece loam jargonize tragi comedy gouache