آویزانشدن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آویزان/شدَن/
اسم مرکب
[ویرایش]آویزانشدن
- (گفتگو): آویزان کسی شدن: تحمیل شدن به او.
- این زن و شوهر اغلب خانه نیستند و بچههایشان که از مدرسه میآیند، آویزان همسایهها میشوند.
مصدر لازم
[ویرایش]- (عامیانه): مزاحم کسی شدن.
- سور زدن، طفیلی بودن.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین