ابل
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /اِبِل/
اسم
[ویرایش]اِبِل (قدیم)
- مفردِ ابلان؛ شتر.
- گفتم بگریم تا ابل چون خر فرو ماند به گِل/ وین نیز نتْوانم که دل با کاروانم میرود. «سعدی»
اسم
[ویرایش]اَبُل
- (عامیانه): مخفف ابوالـ... مانند ابوالحسن، ابوالفتح، ابوالقاسم و مانند آنها.
- نره، احلیل (در تداول لاتها)
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین