پرش به محتوا

ابی

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /اَبی/

صفت نسبی

[ویرایش]

اَبی

  1. پدری، صلبی؛ مرکب از اب: پدر باضافه یای نسبت: پدری.
  2. در عربی حالت جَرّ کلمه بکار می‌رود و معمولا به همراه یک اسم کنیه میسازد. ابی‌القاسم، ابی عبدالله.

صفت

[ویرایش]

اَبٓیّ

  1. ابا کننده، سرکش، انکار کننده.

زبان دیگر

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

قید

[ویرایش]

اَبی

  1. بی، بی‌تو، بدون تو.
    فرستاده گفت ای گرانمایه شاه/ ابی تو مبیناد کس پیشگاه «فردوسی»

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ شاهنامه