اثرانگشت
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /اَثَر/اَنگُشت/
اسم مرکب
[ویرایش]اثرانگشت
- نقشِ سر انگشت دست انسان که بر چیزی یا جایی باقی میماند.
- حوزه: [شیمی، علوم نظامی]: [شیمی] شاهدی برای وجود یا هویت مادهای که به روش طیفنمایی به دست میآید
- [علوم نظامی] خطوط و شیارهای خاص انگشتان دست یا پا که در هنگام لمس کردن اشیا روی آنها باقی میماند و در افراد تفاوت دارد.
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن
«اثر انگشت» همارزِ «fingerprint»؛ منبع: گروه واژهگزینی، دفتر اول، فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان، تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی