پرش به محتوا

اجبار‌کردن

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /اِجبار/کردن/

اسم مرکب

[ویرایش]

اجبار‌کردن

  1. او را به انجام دادن کاری واداشتن.
    گفته‌اند مُضارّت نکنند مادر را به رضاع فرزند، یعنی اجبار نکنند بدو. «جرجانی»

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن