پرش به محتوا

احباط

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /اِحْباط/

اسم مصدر

[ویرایش]

احباط (قدیم)

  1. باطل کردن، باطل گردانیدن، از بین بردن. دوری کردن از کسی.
    استحالت و فنای او مقتضی احباط مشقتی بُوَد که در طریق کسب ارزاق و جمع مقتنیات افتاده باشد. «خواجه نصیر طوسی»

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین