پرش به محتوا

احجام

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /اَحجام/

اسم

[ویرایش]

اَحجام

  1. حجم‌ها، جمع حجم.
    استوانه یکی از احجام است.

اسم مصدر

[ویرایش]

اِحجام (قدیم)

  1. باز ایستادن از کاری، خودداری، مقابل اقدام.
    مدتی در این حال میان اقدام و احجام متردد بودم. «عزالدین محمود»

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن