احسن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /اَحْسَن/
شبهجمله
[ویرایش]احسن
- مخفف احسنت؛ احسنت، مرحبا، آفرین (بر تو، شما). نیکوتر، به.
- قضا گفت گیر و قَدَرّ گفت دِه/ فلک گفت احسن، مَلَک گفت زه. «فردوسی
استعاره
[ویرایش]- به نحو احسن: به بهترین شیوه و طرز.
- احسنالتقویم: بهترین شکل، بهترین صورت.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین