پرش به محتوا

احلام

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /اَحلام/

اسم

[ویرایش]

احلام

  1. خواب‌ها، خواب‌های پریشان و شیطانی. اضغاث. توهمات. جمع حلیم.
  2. خِردها. شکیبایی‌ها، وقار. بردباران.

کهن‌واژه

[ویرایش]
  1. احلام ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش احل - آم قابل تجزیه باشد؛ اَحل در این اصطلاح یحتمل همان اهل به معنی آرام، ساکت، سربراه بوده که با «آم» مفهوم زن آرام و ساکت بوده است.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس