اردنگی
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /اِردَنگی/
اسم مرکب
[ویرایش]اردنگی (گفتگو)
- لگدی که با نوک پا بر کفل کسی بزنند، ضربه با پا، تیپا، اردنگ.
- کاش مرا با یک اردنگی از خانهاش بیرون نمیانداخت. «بزرگ علوی»
استعاره
[ویرایش]- با اردنگی بیرون انداختن: با خواری و خفّت کسی را از جایی بیرون راندن.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین