استبرق
ظاهر
فارسی
[ویرایش]
ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /اِستَبرَق/
اسم مرکب
[ویرایش]استبرق
- (گیاهی)خانوادهای از گیاهان علفی یا درختچهای که شیرابهای سفید تولید میکنند و دانههای آنها به یک دسته کرک منتهی میشود. معرب استبرک.
- (گیاهی): گیاهی از خانوادهای به همین نام با برگهای بسیار پهن و گل معطر.
- (گیاهی): نام دو گونه درختچه که در مناطق گرمسیری میرویند، از گیاهان کائوچویی ایران هستند. استبرق پنبهای.
- (قدیم): پارچه ابریشمی ضخیم. دیبا، دیبای ستبر، پارچهای که با زر و ابریشم بافته شود.
| ترجمه | ||||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| ||||||||
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین