استفهام
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /اِستِفهام/
اسم مصدر
[ویرایش]استفهام
- پرسیدن، سئوال کردن، طلب فهم.
- از استفهام و ذکر این سئوال ناوارم. «مستوفی»
- (مجاز): سؤال، پرسش.
- با لحن همواری که سئوال و استفهام را میرسانید ... گفت «جمالزاده»
واژههای مشتق شده
[ویرایش]برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ لغت بزرگ