اسد
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /اَسَد/
اسم
[ویرایش]اسد
- (نجوم): صورت پنجم از صورتهای فلکی منطقةالبروج، واقع در نیم کره شمالی آسمان.
- (گاهشماری): برج پنجم از برجهای دوازدهگانه سال، پس از سرطان و پیش از سنبله، بابر با مرداد؛ شیر.
- نام یکی از صورتهای فلکی که تقریباً در سمت الرأس قرار دارد و به صورت شیری تصویر شدهاست، ستاره پر نور این صورت فلکی، قلب الاسد نام دارد که حدود ۷۱ سال نوری از خورشید فاصله دارد.
- شیر درنده.
کهنواژه
[ویرایش]- اسد ممکن است در زبان معیار باستان بصورت اَ - سَد قابل تجزیه باشد. «اَ» از نشانه ندا و سَد بمعنی مانع یا همان سد بوده است.
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین