انگشت زدن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

فعل[ویرایش]

  1. ایجاد صدا از برهم‌زدن سر انگشتان شست و میانی
  • نمونه: «بر دل کردی کمین به انگشت زدن / خواهی بردن یقین به انگشت زدن»

آوایش[ویرایش]

مترادف‌ها[ویرایش]

  1. بشکن زدن، انگشتک زدن

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]