انگشت گز کسی شدن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

فعل[ویرایش]

  1. باعث حیرانی کسی شدن
  • نمونه: «در آینه نقش صورت چین شده‌ای / انگشت گز هزار مسکین شده‌ای»

آوایش[ویرایش]

  • Unipers: ‎/angošt gaze kasi šodan/‎

مترادف‌ها[ویرایش]

  1. به حیرت انداختن

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]