انگشت گز کسی شدن
فارسی[ویرایش]
فعل[ویرایش]
- باعث حیرانی کسی شدن
- نمونه: «در آینه نقش صورت چین شدهای / انگشت گز هزار مسکین شدهای»
آوایش[ویرایش]
- هجاوندی :اَنگُشت گَز کَسی شُدَن
- Unipers: /angošt gaze kasi šodan/
مترادفها[ویرایش]
|
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
انگلیسی: perplex |
منابع[ویرایش]
- شروانی، جمال خلیل. w:نزهتالمجالس. تصحیح و تحقیق w:محمدامین ریاحی. تهران، انتشارات علمی، چاپ دوم ۱۳۷۵. صفحه ۳۵.