اهلبخیه
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /اَهل/بَخِیه/
اسم مرکب
[ویرایش]اهلبخیه (گفتگو) (مجاز)
- آنکه در امری وارد یا با موضوع مورد نظر آشناست. اهل فن، رازدار.
- (با تواضع فروتنی) آنکه دارای اطلاع اندک درباره چیزی است.
- (طنز): آنکه بشکل غیر تخصصی و بصورت عوامانه بکاری میپردازد که اصلِ آن فنی است و اهلیت میخواهد.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین