بخور
ظاهر
(بِ یا بُ)
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]اسم
[ویرایش]- هر مادهای که در آتش ریزندو بوی خوش دهد.
- صمغ درخت روم که بخور آن خوشبو
استعاره
[ویرایش]- در فارسی، هر دارویی که جوشانده و بخار آن استشمام گردد.
- بخار آب گرم یا داروی جوشانده که برای مرطوب کردن و ضدعفونی کردن هوا مورد استفاده قرار گیرد.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
(بُ خُ)
صفت
[ویرایش]- رنگ خاکستری سیر.
- هر چیز به رنگ خاکس
ریشهشناسی
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]- ایتالیایی
اسم
[ویرایش]- انگلیسی
- pastille