پرش به محتوا

بخیه

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

(بَ یِ)

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

مربوط به فعل بخیدن، که در لغتنامه‌های فارسی غلط معنی شده است.

اسم

[ویرایش]
  1. کوکی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی بزنند.
  2. دوختن بخشی از بدن که در اثر عمل جراحی شکافته شده باشد. ؛ اهل ~ اهل فن، صاحب سررشته، وارد به کار. ؛ ~ به آب دوغ زدن کنایه از: زحمت بی هوده کشیدن، کاری بی حاصل کردن.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
انگلیسی
suture