بهاجمال
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /به/اِجمال/
قید
[ویرایش]بهاجمال (قدیم)
- اجمالاً.
- در مجلس شورای ملی هم به اجمال در نطق خود از آن بحث کرد. «مجتبی مینوی»
استعاره
[ویرایش]- به اجمال برگزار کردن: مراسم، مهمانی، و مانند آنها را بطور ساده و بیتکلف و بدون تشریفات برگزار کردن.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن