به روی کسی برآمدن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]فعل
[ویرایش]- دستور را اجرا نکردن
- نمونه: «در روی تو از کجا نظر میآید / از مشک خطت بوی جگر میآید
مویت که ز شرم بر نیاوردی سر / امروز تو را بهروی بر میآید»
آوایش
[ویرایش]- هجاوندی :به رویِ کَسی بَر آمَدَن
- Unipers: /be ruye kasi bar âmadan/
مترادفها
[ویرایش]
|
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها
انگلیسی: stand |
منابع
[ویرایش]- شروانی، جمال خلیل. w:نزهتالمجالس. تصحیح و تحقیق w:محمدامین ریاحی. تهران، انتشارات علمی، چاپ دوم ۱۳۷۵. صفحه ۳۶.