بوش
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
اسم[ویرایش]
- قطعة استوانهای تو خالی که میله یا محوری در آن میچرخد.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(بُ وِ)
ریشهشناسی[ویرایش]
(اِم
- کرّ و
ریشهشناسی[ویرایش]
- خودنمایی، خودآرایی.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
صفت[ویرایش]
- بودن، کون.
- وجود هستی.
- تقدیر، سرنوشت.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
اسم[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
- گیاهی که از آن شیاف سازند و سابقاً آن را از «دربند» میآوردند و بوش دربندی میگفتند.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
برگردانها[ویرایش]
- انگلیسی
- shift