پرش به محتوا

تابع

از ویکی‌واژه

(بِ)

عربی

[ویرایش]

(اِ

فارسی

[ویرایش]
  1. پس رو، پیرو.
  2. فرمان بردار، مطی

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  1. در ریاضی هرگاه میان دو تغییرپذیر چنان بستگی وجود داشته باشد ک ه تغییر یکی در دیگری تغییری پدید آورد؛ نخستین را متغیر اصلی و دومی را متغیر تابع یا «تابع» گویند. ؛ ~ مهمل لفظ مهملی است که بعد از یک لفظ موضوع می‌آید و اغلب حروف آن با حروف متبوعش یکی

استعاره

[ویرایش]
  1. مثل: چراغ مراغ، کتاب متاب، دهاتی مهاتی.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
انگلیسی
tributary