تعادل

از ویکی‌واژه

(تَ دُ)

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

مصدر لازم[ویرایش]

  1. با هم برابر شدن.

(اِم

صفت[ویرایش]

  1. براب

ریشه[ویرایش]

  1. هنگامی جسمی در تعادل است که منتجة همة نیروهای وارد بر آن برابر صفر باشد (فیزیک)
  1. وضعیتی که شخص در آن حالت مطلوب و طبیعی دارد و در برابر محرک‌ها واکنش طبیعی از خود نشان می‌دهد (روانشناسی)
  1. کامل نشدن واکنش شیمیایی در اثر پیدایش واکنش معکوس که در پایان دو واکنش با سرعت مساوی انجام می‌گیرد و دستگاه بی تغییر می‌ماند (شیمی)
  1. تناسب (هنر)

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین
  1. تعامل

برگردان‌ها[ویرایش]

ایتالیایی

اسم[ویرایش]

equilibrio

انگلیسی
stasis