پرش به محتوا

جار

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • گیرش‌شده از بهاری: جاٰر

آوایش

[ویرایش]
  • /جار/

اسم

[ویرایش]

جار

  1. (گیاهان): خرزهره.
  2. داد و فریاد.
  3. آب روان یا هر مایع که روان باشد. جاری.

اسم عربی

[ویرایش]
  1. (قدیم): همسایه، شریکه
  2. جر دهنده، حرفی که مدخول خود را جر دهد. مدخول را مجرور گویند و مجموع را جار و مجرور. احتمالاً تلفظی از لغت دخیل عربی «جهر».

اسم هندی

[ویرایش]
  1. چلچراغ و هر نوع چراغی که آویزه‌های بلوری داشته باشد.



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین