جمال
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه شناسی
[ویرایش]- نیاهندوایرانی
آوایش
[ویرایش]- [جَم/آل]
اسم
[ویرایش]جمال
- از نامهای مردانۀ رایج در ایران. واژۀ عربی به معنای زیبایی.
عربی
[ویرایش]- [جَمال]
صفت
[ویرایش]- زیبایی، قشنگی. زیبا بودن
- [جَ] (ع مص ) خوب صورت و نیکو سیرت گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- نیکویی . (مهذب الاسماء).
- زیب . زیبایی . (نصاب ).
- خوبی صورت و سیرت . (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون از منتخب ).
- اورنگ، افژنگ. (یادداشت مؤلف ).
- جمال مردمی در حلم باشد ..... کمال آدمی در علم باشد. ناصرخسرو
- در حکمت و علم است جمال تن مردم ..... نه در حشم و اسب و جلالست جمالش. ناصرخسرو
- جمال روز روشن را بر اهل عالم جلوه کرد. (کلیله و دمنه ).
- جمال حال من تازه شود. (کلیله و دمنه ). چنانکه جمال خورشید روی زمین را منورگرداند. کلیله و دمنه،
- ملک از خردمندان جمال گیرد و دین از پرهیزگاران کمال یابد. (گلستان سعدی ).
- همه کس را عقل خود بکمال نماید و فرزند خود بجمال . (گلستان سعدی ).
- ماه فروماند از جمال محمد. سعدی
- شمس و قمر در زمین حشر نباشد .. . . . نور نتابد مگر جمال محمد. سعدی
- نگویم آب و گل است این وجود روحانی ..... بدین کمال نباشد جمال انسانی. سعدی
- در بحرالجواهر گوید: جمال بر دو معنی اطلاق شود: یکی از آنها معنیی است که همگی مردم بدان آشنا میباشند. مثل صفاء رنگ بدن و صورت و نرمی پوست و غیر آن از آنچه که ممکن است حاصل آید. و آن بر دو نوع است ذاتی و ممکن الاکتساب. معنی دیگر جمال، جمال حقیقی است . و آن عبارت از آن است که هر عضوی از اعضاء آدمی چنانچه باید آفریده شود آفریده شده باشد از ماهیت و ترکیب و مزاج - انتهی . (کشاف ).
- اصطلاح عرفان: جمال در اصطلاح صوفیه عبارت است از الهام غیبی که بر دل سالک وارد شود و نیز بهمعنی اظهار کمال معشوق از عشق و طلب عاشق آید.
- کذا فی بعض الرسایل و در شرح قصیده ٔ فارضیه گفته : جمال حقیقی صفتی ازلیست مر خدای تعالی را که در آغاز امر آنرا در ذات بیچون خود مشاهده فرمود بمشاهده ٔ علمیه ، آنگاه اراده فرمود که جمال حقیقی را در صنع خود بیند بهمشاهده ٔ عینیه ، دو جهان را آفرید تا آیینه ٔ جمال حقیقی خویش باشد بر طریق عیان . و در ضمن تفسیر و معنی لفظ محبت در این باب توضیح بیشتری داده خواهد شد. و در انسان کامل گوید جمال حق تعالی عبارت است از اوصاف عالیه و اسماء حسنای او جل شأنه بر سبیل عموم . و اما بر طریق خصوص پس صفت رحمت و صفت علم و صفت لطف ونعم و صفت جود و رزاقیت و صفت نفع و غیر آنچه ذکر شده همگی از صفات جمال باشند. پاره ای دیگر از صفات حق بین جمال و جلال مشترک باشند مانند صفت ربوبیت که باعتبار تربیت و ایجاد باسم جمال تعلق دارند و باعتبار ربوبیت و قدرت متعلق میباشد
ریشه شناسی۲
[ویرایش]- [جم/مال]
صفت
[ویرایش]- شتربان، ساربان.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- لغتنامه دهخدا