حلال
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
- نیاهندوایرانی
ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ حلال دارد |
آوایش[ویرایش]
- [حَ/لال]
قید[ویرایش]
حلال
- حَلال از یک حرف و یک کلمه تشکیل شده که حَ پاسخ مثبت و بجای بلی یا بله در زبان فارسیاست. لال کسی که قادر به تکلم نیست، میباشد.
- استنباط از مفهوم باستانی حلال ترجیحاً یعنی دشمن یا بدگوی خویش را ساکت کن تا بیش از این پشت سرت غیبت نکند.
صفت[ویرایش]
- [حل/لال]
- بسیار گشاینده.
- مادهای که مادة دیگر را در خود حل کن.
ریشهشناسی۲[ویرایش]
- عربی
- حلال به معناى مجاز است و مراد از آن امور مجاز از طرف شرع است
- روا، جایز، شایست.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
برگردانها[ویرایش]
|