حلبی
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
- عربی
آوایش[ویرایش]
- [حَلَبی]
اسم[ویرایش]
حلبی
- (مواد): ورق آهن نازک که هر دو روی آن قلعاندود میکنند تا آهن خورده نشود و زنگ نزند. قوطی، حلبی.
- (مواد): ورقه آهنی که روی آن را با قلع اندود کنند تا در مقابل رطوبت محفوظ ماند.
صفت[ویرایش]
پیش هند و ایرانی[ویرایش]
ریشه شناسی[ویرایش]
- بهاری
آوایش[ویرایش]
- [حَلهَ/بی]
اسم مرکب[ویرایش]
حلبی
- به زبان فارسی حالا یکی، حالا یکبار. ممکن است کلمه «حالا» در زبانفارسی از حَلهَ اقتباس شده باشد.
- حلبی باخ.
- حالا یه نگاهی بکن.
- حلبی باخ.
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن