حکمت
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
- واژه حکمت این واژه هم ماند هفتاد درصد دیگر واژه های زبان عربی ایرانی است : واژه *مت یک واژه اوستایی است ( همتای mate انگلیسی ) که هم درجای پیشوند و هم درجای پسوند می نشیند و به معنای همراهی و همنشینی است مانند ندامت ( در سنسکریت ned नेद् =پشیمانی ) تهمت ( توه=آزار ) گیامت - قیامت ( گیا=زنده، گیان=جان ) و گیمت - قیمت ( گی=ارزش ) و زحمت - زهمت ( زه=کاستن ) و خدمت - هدمت ( خد - هد=خانه ) و رهمت ( ره، راه، هدایت ) و حکمت - هکمت ( هک یا هغ ( حق ) ) و مت گئُشاواره=با گوشواره و مت هیزوانگ= با زبان. *پی رس: فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
آوایش
[ویرایش]- /حِکمَت/
اسم
[ویرایش]حکمت (فلسفه)
- فلسفه بویژه فلسفه اسلامی. علم خداوند، حکمت بالغه، حکیم.
- دلیل، علت. معرفت به مسائل زندگی. علم، دانش. راستی، درستی.
- سخن اخلاقیای که عمل بدان موجب رستگاری میشود. پند.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین