خایه
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /خایِه/
اسم
[ویرایش]خایه ، تخم مرغ،بیضه انسان یا حیواننر.
- بیاورد چیزی بر شهریار.....بر او خایه و ترّه جویبار (شاهنامه)
- بیضه، عضوی از اندام تناسلی مرد که هورمونهای جنسی را تولید میکند
- شیر، خامه.
مثال
[ویرایش]- خایه کسی را مالاندن کنایه از: چاپلوسی کردن، تملق اغراق آمیز کردن.
- خایه حلاج لرزیدن به شدت ترسیدن.
––––
برگردانها
[ویرایش]*ترجمه انگلیسی | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین