خرقه
ظاهر
(خِ قِ)
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- خرقة
اسم
[ویرایش]- جامهای که از تکه پارچههای گوناگون دوخته شود.
- جبة مخصوص درویشان.
(کن.)
- جسد، تن.
- خال.
جمع
[ویرایش]- خَرَ
قید
[ویرایش]- ~تهی کردن کنایه از: مردن. ؛ ~درانداختن از خود بیرون شدن، مجرد شدن.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]- انگلیسی
- stole